Warranty

ˈwɔː- / / ˈwɑː- ˈwɒrənti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پابندان، گارانتی، ضمانت، امر مورد تعهد یا تضمین، تضمین، تعهد
    • - this T.V. set is under a one-year warranty
    • - این تلویزیون یک سال ضمانت دارد
    • - Good spelling is no warranty of intelligence.
    • - املای خوب دلیل بر هوش نیست.
    • - By what warranty has he assumed such powers?
    • - به چه مجوزی چنین اختیاراتی را در دست گرفته است؟
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد warranty

  1. noun promise
    Synonyms: assurance, bail, bond, certificate, contract, covenant, guarantee, guaranty, pledge, security, surety, written promise
    Antonyms: breach, break

ارجاع به لغت warranty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «warranty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/warranty

لغات نزدیک warranty

پیشنهاد بهبود معانی