Washcloth

ˈwɑʃklɔθ ˈwɒʃklɒθ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از washrag به‌ جای washcloth استفاده کرد.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی حوله
    • - She gently scrubbed her face with the soft washcloth.
    • - او به‌آرامی صورتش را با حوله‌ی نرم تمیز کرد.
    • - The washcloth is hanging on the towel rack to dry.
    • - حوله روی قفسه‌ی حوله آویزان است تا خشک شود.
  • noun countable
    لیف، کیسه‌ی حمام
    • - I need to buy a new washcloth for the bathroom.
    • - من باید یک لیف حمام جدید بخرم.
    • - The washcloth was soaked in warm water.
    • - کیسه‌ی حمام در آب گرم خیس شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد washcloth

  1. noun Bath linen consisting of a piece of cloth used to wash the face and body
    Synonyms: washrag, flannel, face-cloth

ارجاع به لغت washcloth

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «washcloth» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/washcloth

لغات نزدیک washcloth

پیشنهاد بهبود معانی