Wasp

wɑːsp wɒsp
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    wasps

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable B2
    جانورشناسی حشره‌شناسی زنبور (بی‌عسل و نیش‌دار)
    • - I saw a wasp buzzing around the garden.
    • - زنبوری را دیدم که در اطراف باغ وزوز می‌کرد.
    • - The wasp built its nest in the corner of the roof.
    • - زنبور لانه‌ی خود را در گوشه‌ی پشت‌بام ساخت.
    • - The wasp stung me.
    • - زنبور من را نیش زد.
  • abbreviation noun countable
    (White Anglo-Saxon Protestant) سفیدپوست انگلوساکسون پروتستان (=واسپ) (شخص آمریکایی سفیدپوست پروتستان که اصلالت خانوادگی‌اش به شمال غربی اروپا بر می‌گردد)
    • - WASP students
    • - دانش‌آموزان سفیدپوست انگلوساکسون پروتستان
    • - WASP community
    • - جامعه‌ی واسپ
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wasp

  1. noun A white person of Anglo-Saxon ancestry who belongs to a Protestant denomination
    Synonyms: bee, hornet, insect, white Anglo-Saxon Protestant, vespine

ارجاع به لغت wasp

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wasp» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wasp

لغات نزدیک wasp

پیشنهاد بهبود معانی