Wean

wiːn wiːn wiːn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    weaned
  • شکل سوم:

    weaned
  • سوم شخص مفرد:

    weans
  • وجه وصفی حال:

    weaning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    از پستان گرفتن، از شیر مادر گرفتن
    • - She weaned her children about the age of two.
    • - در حدود دو سالگی کودکان خود را از شیر می‌گرفت.
    • - Mary's constant advice weaned Paul away from gambling.
    • - پندهای دائم مریم موجب شد که پال دست از قمار بردارد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wean

  1. verb Gradually deprive (infants and young mammals) of mother's milk
    Synonyms: bring up, break of, stop suckling, detach, ablactate, unaccustom, reconcile to

ارجاع به لغت wean

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wean» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wean

لغات نزدیک wean

پیشنهاد بهبود معانی