به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Youthful

ˈjuːθfl ˈjuːθfl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    دارای نیروی شباب، جوان، باطراوت
    • - the bitter memories of his youthful days
    • - خاطرات تلخ ایام جوانی او
    • - Arianne was an image of youthful innocence.
    • - آرین نمادی از معصومیت جوانی بود.
    • - Youthful dancers crowded the hall.
    • - سالن مملو از رقاصان جوان بود.
    • - Eventually the skin loses its youthful condition.
    • - دیر یا زود پوست طراوت خود را از دست می‌دهد.
    • - Mr. Zarrabi was a youthful octogenarian.
    • - آقای ضرابی مرد هشتاد‌ساله‌ی شادابی بود.
    • - her poetry's fluent and youthful style
    • - سبک روان و پرحرارت اشعار او
    • - mountain chains of youthful topography
    • - سلسله‌جبال دارای پستی و بلندی‌های نافرسوده
    • - valleys carved by vigorous youthful streams
    • - دره‌هایی که توسط جویبارهای نیرومند و کاوا حفاری شده‌اند
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد youthful

  1. adjective new, immature
    Synonyms: active, adolescent, boyish, budding, buoyant, callow, childish, childlike, enthusiastic, fresh, full of life, girlish, green, inexperienced, infant, juvenile, keen, pubescent, puerile, tender, underage, vernal, vigorous, young
    Antonyms: experienced, mature, old

لغات هم‌خانواده youthful

ارجاع به لغت youthful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «youthful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/youthful

لغات نزدیک youthful

پیشنهاد بهبود معانی