خبرنگار به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • کسی که خبر تهیه می‌کند
  • فونتیک فارسی

    khabarnegaar
  • اسم
    correspondent, reporter, journalist, newsman, newspaperman
    • - خبرنگار رادیو

    • - a radio journalist
    • - او در اتاقی که پر از خبرنگار بود، معذب به‌نظر می‌رسید.

    • - He looked ill at ease in the room full of reporters.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خبرنگار

ارجاع به لغت خبرنگار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خبرنگار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خبرنگار

لغات نزدیک خبرنگار

پیشنهاد بهبود معانی