خریدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • ابتیاع کردن، به تصرف خود درآوردن چیزی با دادن بهای آن
  • فونتیک فارسی

    kharidan
  • فعل متعدی
    to buy, to purchase, to transact, to trade, to make a purchase, to take
    • - چیزی را ندیده خریدن

    • - to buy a thing blind
    • - خریدن این دوچرخه‌ی زنگ‌زده احمقانه است.

    • - Buying this rusted bicycle is folly.
    • - خریدن آن انگشتر حماقت محض بود.

    • - Buying that ring was utter madness.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خریدن

ارجاع به لغت خریدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خریدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خریدن

پیشنهاد بهبود معانی