خلاصه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • چکیده، گزیده
  • فونتیک فارسی

    kholaase
  • اسم
    summary, outline, brief, sketch, recapitulation, precis, conspectus, sum, abstract, rundown, resume, roundup, abbreviation, synopsis, epitome, note
    • - خلاصه، قرارداد را امضا نکرد.

    • - In brief, he didn't sign the contract.
    • - لب آن مصوبه را به‌صورت خلاصه ارائه دادند.

    • - The sense of the decision was presented in a summary.
    • - خلاصه شکست سختی خوردیم.

    • - In sum, we were badly defeated.
  • کوتاه
  • فونتیک فارسی

    kholaase
  • صفت
    short, brief, shortened, synoptic, concise, abridged
    • - یک گزارش خلاصه

    • - a brief report
    • - او توضیح خلاصه‌ای درمورد تکنولوژی جدید ارائه داد.

    • - He gave a brief explanation of the new technology.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد خلاصه

ارجاع به لغت خلاصه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خلاصه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خلاصه

پیشنهاد بهبود معانی