خواب کردن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • خواباندن
  • فونتیک فارسی

    khaab kardan
  • فعل متعدی
    to put to sleep, to lull (to sleep)
    • - بچه را غذا بده و خواب کن.

    • - Feed the baby and put her to sleep.
    • - پرستار با دقت بچه را خواب کرد.

    • - The nurse carefully put the baby to sleep.
  • خوابیدن، در خواب بودن
  • فونتیک فارسی

    khaab kardan
  • فعل لازم
    to sleep, to have a sleep
    • - دیشب خواب خوبی کردم.

    • - I had a good sleep last night.
    • - بعد از اینکه خواب خوبی می‌کنم، احساس بهتری دارم.

    • - I feel much better after I have a good sleep.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت خواب کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خواب کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/خواب کردن

لغات نزدیک خواب کردن

پیشنهاد بهبود معانی