Bamboo

ˌbæmˈbuː ˌbæmˈbuː
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    bamboos

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable
    گیاه‌شناسی بامبو، خیزران
    • - The bamboo forest was a peaceful place.
    • - جنگل بامبو جایی آرام بود.
    • - stalk of bamboo
    • - ساقه‌ی بامبو
  • noun countable uncountable
    گیاه‌شناسی چوب بامبو، چوب خیزران، عصای خیزران
    • - The home was built using bamboo.
    • - خانه با استفاده از چوب بامبو ساخته شده است.
    • - The intricate bamboo scaffolding allowed workers to reach great heights.
    • - داربست‌های پیچیده‌ی چوب بامبو به کارگران اجازه می‌داد تا به ارتفاعات زیادی بروند.
  • noun uncountable
    پوشاک پارچه‌ی بامبو
    • - She wore a dress made of bamboo for its breathable fabric.
    • - او لباسی از بامبو به‌خاطر پارچه‌های راحتش پوشید.
    • - His clothing is made of bamboo and organic cotton.
    • - لباس او از بامبو و پنبه‌ی ارگانیک ساخته شده است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت bamboo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bamboo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bamboo

لغات نزدیک bamboo

پیشنهاد بهبود معانی