Bastardize

ˈbæstərdaɪz ˈbɑːstədaɪz / / ˈbæ-
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    حرام‌زاده خواندن، فاسدکردن، پست شدن
    • - a bastardized text
    • - متن دارای دخل و تصرفات بی‌جا
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bastardize

  1. verb debase
    Synonyms: adulterate, bestialize, brutalize, corrupt, debauch, declare illegitimate, degrade, demoralize, deprave, pervert, vitiate, warp
    Antonyms: appreciate, praise, value

ارجاع به لغت bastardize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bastardize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bastardize

لغات نزدیک bastardize

پیشنهاد بهبود معانی