Bauble

ˈbɑːbl ˈbɔːbl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    چیز قشنگ و بی‌مصرف، اسباب‌بازی بچه
    • - He considered wealth as "bauble" and property "trap."
    • - او ثروت را «پشیز» و املاک را «تله» می‌دانست.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bauble

  1. noun trinket
    Synonyms: trifle, gewgaw, knickknack, whatnot, curio, doodad, novelty, gimcrack

ارجاع به لغت bauble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bauble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bauble

لغات نزدیک bauble

پیشنهاد بهبود معانی