Bethink

bɪˈθɪŋk bɪˈθɪŋk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive adverb
    اندیشه کردن، به خود آمدن، به یاد آوردن
    • - Then he bethought himself to call his mother.
    • - سپس به یاد آورد که به مادرش تلفن بزند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bethink

  1. verb To renew an image or thought in the mind
    Synonyms: remember, mind, recall, recollect, reminisce, consider, deliberate, devise, retain, revive, think, reflect

ارجاع به لغت bethink

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bethink» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bethink

لغات نزدیک bethink

پیشنهاد بهبود معانی