Betrothal

bɪˈtroʊðl bɪˈtrəʊðl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    نامزدی
    • - Their betrothal took place last week.
    • - نامزدی آن‌ها هفته پیش بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد betrothal

  1. noun marriage
    Synonyms: affiancing, betrothing, engagement, espousal, plight, promise, troth, vow
    Antonyms: divorce, separation

ارجاع به لغت betrothal

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «betrothal» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/betrothal

لغات نزدیک betrothal

پیشنهاد بهبود معانی