Cantilever

ˈkænt̬əliːvər ˈkæntəliːvə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    cantilevered
  • سوم شخص مفرد:

    cantilevers
  • وجه وصفی حال:

    cantilevering

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    معماری طُرّه، تیر سرکش، تیر کنسول
    • - The cantilever held up the heavy shelf with ease.
    • - طره طاقچه‌ی سنگین را به‌راحتی نگه داشت.
    • - The cantilever of the arch was beautifully crafted.
    • - طره‌ی طاق به‌زیبایی ساخته شده بود.
  • noun countable
    مکانیک سگدست (در خودرو)
    • - The cantilever in the car helps support the weight of the engine.
    • - سگدست در خودرو به تحمل وزن موتور کمک می‌کند.
    • - The mechanic replaced the worn cantilever in the car's front end.
    • - مکانیک سگدست فرسوده در قسمت جلوی ماشین را تعویض کرد.
  • verb - intransitive verb - transitive
    طره ساختن، تیر کنسول ساختن
    • - The engineer must ensure the structure can cantilever safely over the river.
    • - مهندس باید اطمینان حاصل کند که بنا می‌تواند به‌طور ایمن بالای رودخانه طره بسازد.
    • - The designer wanted to cantilever the shelves to maximize storage space.
    • - طراح می‌خواست طاقچه‌ها را برای به حداکثر رساندن فضای ذخیره‌سازی، تیر کنسول کند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت cantilever

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cantilever» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cantilever

لغات نزدیک cantilever

پیشنهاد بهبود معانی