Cutting Board

ˈkʌtɪŋ bɔːrd ˈkʌtɪŋ bɔːd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    تخته گوشت، تخته برش، تخته آشپزخانه
    • - Place the chicken breast on a cutting board.
    • - سینه‌ی مرغ را رویِ تخته برش قرار دهید.
    • - Wash the cutting board with detergent before using it for vegetables.
    • - تخته برش را قبل از استفاده برای سبزیجات با مواد شوینده بشویید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد cutting board

  1. noun chopping board
    Synonyms: butcher block, butcher board, chopping block

ارجاع به لغت cutting board

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cutting board» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cutting-board

لغات نزدیک cutting board

پیشنهاد بهبود معانی