Debunk

ˌdiːˈbʌŋk ˌdiːˈbʌŋk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    debunked
  • شکل سوم:

    debunked
  • سوم شخص مفرد:

    debunks
  • وجه وصفی حال:

    debunking

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive
    احساسات غلط و پوچ را از کسی دور کردن، کسی را آگاه و هدایت کردن، کم‌ارزش کردن
    • - He spent his life debunking communism.
    • - او عمر خود را صرف پرده‌برداری عیوب کمونیسم کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد debunk

  1. verb disprove, ridicule
    Synonyms: cut down to size, deflate, demystify, discover, disparage, expose, lampoon, mock, puncture, show up, uncloak, unmask, unshroud
    Antonyms: prove, uphold

ارجاع به لغت debunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «debunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/debunk

لغات نزدیک debunk

پیشنهاد بهبود معانی