Decency

    ˈdiːsnsi ˈdiːsnsi
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      decencies

    معنی و نمونه‌جمله

    • noun
      انطباق با مورد، شایستگی، فربوتنی، آزرم، نجابت
      • - his decency and valor
      • - بزرگواری و شجاعت او
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد decency

    1. noun respectable behavior
      Synonyms: appropriateness, ceremoniousness, civility, conventionality, correctness, courtesy, decorum, dignity, etiquette, fitness, fittingness, formality, good form, good manners, honesty, modesty, propriety, respectability, righteousness, seemliness, virtue
      Antonyms: immodesty, immorality, impropriety, indecency, obsceneness, obscenity

    Collocations

    ارجاع به لغت decency

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «decency» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decency

    لغات نزدیک decency

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری