Decubitus

dɪˈkjubətəs dɪˈkjuːbɪtəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable
    پزشکی طاق باز، درازکش، حالتی که فرد هنگام دراز کشیدن به خود می‌گیرد
    • - The nurse diligently checked the patient's decubitus ulcer.
    • - پرستار با دقت زخم بستر بیمار را بررسی کرد.
    • - The patient was at risk for developing decubitus ulcers due to his immobility.
    • - بیمار به خاطر عدم تحرکش در خطر ابتلا به زخم بستر بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت decubitus

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decubitus» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decubitus

لغات نزدیک decubitus

پیشنهاد بهبود معانی