Decussate

American: dɪˈkʌseɪt British: ˈdekəseɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • adjective adverb
    چلیپاوار قطع کردن، تقاطع، یکی در میان یا به‌شکل>ضرب در< بودن، یکی در میان
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد decussate

  1. Crossed or intersected in the form of an X
    Synonyms: chiasmal, intersectant, decussated, intersecting
  2. verb To pass through or over
    Synonyms: crisscross, cross, crosscut, cut across, intersect

ارجاع به لغت decussate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «decussate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/decussate

لغات نزدیک decussate

پیشنهاد بهبود معانی