Dehydrate

diːˈhaɪdreɪt ˌdiːhaɪˈdreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dehydrated
  • شکل سوم:

    dehydrated
  • سوم شخص مفرد:

    dehydrates
  • وجه وصفی حال:

    dehydrating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    آب چیزی را گرفتن، بی‌آب کردن، پس‌آبش داشتن، وابشت کردن
    • - Foods are dehydrated to preserve them.
    • - برای حفظ مواد غذایی آن‌ها را خشک (یا آب‌زدایی) می‌کنند.
    • - The marathon runner dehydrated and fainted.
    • - دونده‌ی ماراتن دچار آب از دست‌دادگی شد و غش کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dehydrate

  1. verb take moisture out of
    Synonyms: cotton-mouth, desiccate, drain, dry, dry out, dry up, evaporate, exsiccate, parch, sear
    Antonyms: hydrate, moisten, wet

ارجاع به لغت dehydrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dehydrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dehydrate

لغات نزدیک dehydrate

پیشنهاد بهبود معانی