Dipped

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    dips
  • وجه وصفی حال:

    dipping

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    فرورفته، غوطه‌ور
    • - the dipped head
    • - سر فرورفته [در آب]
    • - the dipped fabric
    • - پارچه‌ی غوطه‌ور
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dipped

  1. adjective immersed
    Synonyms: plunged, bathed, dunked, doused, drenched, soused, steeped, coated, covered, soaked, wet

ارجاع به لغت dipped

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dipped» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dipped

لغات نزدیک dipped

پیشنهاد بهبود معانی