Duress

duːˈres djʊˈres
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    سختی، سفتی، محکمی، شدت، رفتار خشن و تند، اکراه، اجبار
    • - He signed the confession under duress.
    • - او به‌دلیل فشار و تهدید اقرارنامه را امضا کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد duress

  1. noun threat, hardship
    Synonyms: bondage, captivity, coercion, compulsion, confinement, constraint, control, detention, discipline, force, imprisonment, incarceration, pressure, restraint, violence

Collocations

  • under duress

    به زور، تحت فشار، با تهدید و اجبار

ارجاع به لغت duress

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «duress» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/duress

لغات نزدیک duress

پیشنهاد بهبود معانی