Elective

ɪˈlektɪv ɪˈlektɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    electives
  • صفت تفضیلی:

    more elective
  • صفت عالی:

    most elective

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    گزینشی، انتخابی
    • - elective office
    • - (مقامی که از راه انتخابات تفویض می‌شود) مقام گزینگانی
    • - Some positions were hereditary and others were elective.
    • - برخی از مقام‌ها موروثی و برخی دیگر انتخابی بودند.
    • - Each student must take five elective courses.
    • - هر دانشجو باید پنج درس اختیاری بردارد.
    • - She has already taken all of her electives.
    • - او قبلاً همه‌ی دروس اختیاری خود را برداشته است.
    • - elective absorption
    • - جذب تمایلی، در آشامش خواهانی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد elective

  1. adjective able to be chosen
    Synonyms: constituent, discretionary, electoral, facultative, nonobligatory, not compulsory, optional, selective, voluntary, voting
    Antonyms: required

ارجاع به لغت elective

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elective» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elective

لغات نزدیک elective

پیشنهاد بهبود معانی