Email

ˈiː meɪl ˈiː meɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    emailed
  • شکل سوم:

    emailed
  • سوم شخص مفرد:

    emails
  • وجه وصفی حال:

    emailing
  • شکل جمع:

    emails

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: e-mail

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable uncountable A1
    ایمیل، رایانامه، پست الکترونیکی
    • - I received an e-mail from my boss this morning.
    • - امروز صبح ایمیلی از رئیسم دریافت کردم.
    • - I sent an email to him, but I haven't received a response yet.
    • - رایانامه‌ای برای او ارسال کردم اما هنوز پاسخی دریافت نکرده‌ام.
    • - I need to send an email to my professor.
    • - باید به استادم ایمیل بزنم.
  • verb - transitive
    ایمیل کردن، ایمیل فرستادن، فرستادن پست الکترونیکی، فرستادن رایانامه (برای کسی)، با ایمیل چیزی را فرستادن
    • - Can you email me the details of the meeting?
    • - آیا می‌توانید جزئیات جلسه را برای من ایمیل کنید؟
    • - Please email me the report as soon as possible.
    • - لطفا گزارش را در اسرع وقت برای من با ایمیل بفرستید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد email

  1. verb Communicate electronically on the computer
    Synonyms: e-mail, netmail
  2. noun (computer science) a system of world-wide electronic communication in which a computer user can compose a message at one terminal that can be regenerated at the recipient's terminal when the recipient logs in
    Synonyms: e-mail, electronic mail
    Antonyms: snail mail

ارجاع به لغت email

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «email» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/email

لغات نزدیک email

پیشنهاد بهبود معانی