Escalate

ˈeskəleɪt ˈeskəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    escalated
  • شکل سوم:

    escalated
  • سوم شخص مفرد:

    escalates
  • وجه وصفی حال:

    escalating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive verb - transitive C1
    (با پله برقی) بالارفتن یا بردن
  • verb - transitive verb - intransitive
    (جنگ و آتش‌سوزی و غیره) بالا گرفتن، فزونی یافتن، تشدید کردن، شدید کردن یا شدن، (هرچیز ناخوشایند) زیاد شدن، رسیدن (به مرحله‌ی بدتر)، از مهار خارج شدن، از دست رفتن
    • - Their conflicts escalated and ended up in a destructive war.
    • - اختلافات آن‌ها بالا گرفت و به جنگ ویرانگری منتهی شد.
    • - price escalation
    • - بالا رفتن (یا بالا بردن) قیمت‌ها
    • - By doing so, you escalate the problem!
    • - با این کار مسئله را تشدید می‌کنی!
    • - the two tribe's hostility escalated into war
    • - کار دشمنی آن دو قبیله به جنگ کشید
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد escalate

  1. verb increase, be increased
    Synonyms: amplify, ascend, broaden, climb, enlarge, expand, extend, grow, heighten, intensify, magnify, make worse, mount, raise, rise, scale, step up, widen
    Antonyms: decrease, diminish, lessen, lower, weaken

ارجاع به لغت escalate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «escalate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/escalate

لغات نزدیک escalate

پیشنهاد بهبود معانی