Eternity

ɪˈtɜrːnət̬i ɪˈtɜːnəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    eternities

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    ابدیت، مکرر، بدون سرانجام و سر‌آغاز، بی پایان، ازلیت، جاودانی، بی‌زمانی
    • - The preacher promised us eternity.
    • - واعظ به ما نوید داد که جاودانه خواهیم شد.
    • - All that lives must die, passing through nature to eternity.
    • - (شکسپیر) هر چه زیست می‌کند خواهد مرد و از طبیعت به زندگانی جاویدان خواهد پیوست.
    • - an eternity of waiting
    • - انتظار ابدی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد eternity

  1. noun forever
    Synonyms: aeon, afterlife, age, ages, blue moon, dog’s age, endlessness, endless time, everlastingness, forever and a day, future, immortality, imperishability, infiniteness, infinitude, infinity, kingdom come, other world, perpetuity, timelessness, time without end, wild blue yonder, world without end

ارجاع به لغت eternity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eternity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eternity

لغات نزدیک eternity

پیشنهاد بهبود معانی