Expostulate

ɪkˈspɑːstjəleɪt ɪkˈspɒstʃəleɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - intransitive
    سرزنش دوستانه کردن، عتاب کردن
    • - It is useless to expostulate with a stubborn man.
    • - پند دادن به آدم یک‌دنده بی‌فایده است.
    • - I expostulated with him for two hours but couldn't dissuade him from buying that house.
    • - دو ساعت با او کلنجار رفتم؛ ولی نتوانستم او را از خرید آن خانه منصرف کنم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد expostulate

  1. verb reason with
    Synonyms: argue, dissuade, oppose, protest, remonstrate

ارجاع به لغت expostulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expostulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expostulate

لغات نزدیک expostulate

پیشنهاد بهبود معانی