Expound

ɪkˈspaʊnd ɪkˈspaʊnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    تفسیرکردن، به تفصیل شرح دادن، واضح کردن
    • - He expounded on his latest theory for his students.
    • - او آخرین تئوری خود را برای شاگردانش شرح داد.
    • - He was expounding on the religious significance of some biblical poems.
    • - او اهمیت مذهبی برخی از شعرهای انجیل را نشان می‌داد.
    • - He expounded on the many good reasons for getting to know New York.
    • - او درباره‌ی دلایل خوب و متعددی که برای آشنایی با شهر نیویورک لازم بود حرف زد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد expound

  1. verb talk about in great detail
    Synonyms: clarify, comment, construe, delineate, describe, discourse, elucidate, enucleate, exemplify, explain, explicate, express, illustrate, interpret, present, set forth, spell out, state, unfold

ارجاع به لغت expound

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «expound» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/expound

پیشنهاد بهبود معانی