Fizz

fɪz fɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    fizzed
  • شکل سوم:

    fizzed
  • سوم شخص مفرد:

    fizzes
  • وجه وصفی حال:

    fizzing
  • شکل جمع:

    fizzes

معنی

  • noun verb - intransitive
    صدای فش‌فش، گاز مشروبات، چابگی، سرزندگی، هیجان داشتن، (درمورد مشروب گازدار) گاز داشتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fizz

  1. verb bubble
    Synonyms: buzz, effervesce, fizzle, froth, hiss, seethe, sibilate, simmer, sparkle, sputter, whisper, whoosh
    Antonyms: be flat

ارجاع به لغت fizz

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fizz» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fizz

لغات نزدیک fizz

پیشنهاد بهبود معانی