Flotation

floʊˈteɪʃn fləʊˈteɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    شناوری، شناورسازی، راه‌اندازی، دایرسازی، به جریان‌اندازی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flotation

  1. noun Financing a commercial enterprise by bond or stock shares
    Synonyms: floatation

ارجاع به لغت flotation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flotation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flotation

لغات نزدیک flotation

پیشنهاد بهبود معانی