Flying

ˈflaɪɪŋ ˈflaɪ-ɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    flew
  • شکل سوم:

    flown
  • سوم شخص مفرد:

    flies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun adjective adverb A2
    پرواز، پروازکننده، پردار، تندرو‌، بال‌وپر زن، به‌سرعت گذرنده، مسافرت هوایی
    • - at a flying speed
    • - با سرعت زیاد
    • - a flying trip
    • - سفر کوتاه و شتاب‌آمیز
    • - a flying squad
    • - گروه تند واکنشی، گروه ضربت
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد flying

  1. adjective in the air, winged
    Synonyms: aerial, aeronautical, airborne, avian, drifting, express, flapping, fleet, floating, fluttering, gliding, hovering, mercurial, mobile, on the wing, plumed, soaring, speedy, streaming, swooping, volant, volar, volitant, waving, winging, zooming
    Antonyms: ground, grounded

ارجاع به لغت flying

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «flying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/flying

لغات نزدیک flying

پیشنهاد بهبود معانی