Footnote

    ˈfʊtnoʊt ˈfʊtnəʊt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      footnotes

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • noun verb - transitive countable
      تبصره، شرح، یادداشت ته صفحه، زیر نگاشت
      • - a boring book, full of footnotes
      • - کتابی خسته‌کننده و پر از پانویس
      • - Modern philosophy is no more than a footnote to Greek philosophy.
      • - فلسفه‌ی نوین چیزی جز زیرنگاشتی بر فلسفه‌ی یونان نیست.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد footnote

    1. noun A note of comment or reference at the bottom of a page or, now often, at the end of a chapter or book
      Synonyms: note, endnote, afterthought, footer, commentary, explanation, gloss, reference
    2. verb Add explanatory notes to or supply with critical comments
      Synonyms: annotate

    ارجاع به لغت footnote

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «footnote» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/footnote

    لغات نزدیک footnote

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری