Giggle

ˈɡɪɡl ˈɡɪɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    giggled
  • شکل سوم:

    giggled
  • سوم شخص مفرد:

    giggles
  • وجه وصفی حال:

    giggling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive C2
    با خنده اظهار داشتن، با نفس بریده‌بریده (در اثر خنده) سخن گفتن، ول خندیدن
    • - The giggle of the girls could be heard from the next room.
    • - صدای کرکر خنده‌ی دخترها از اتاق مجاور به گوش می‌رسید.
    • - We giggled again and Dad asked us to leave the dining table.
    • - ما دوباره زدیم زیر خنده و آقاجون به ما دستور داد که میز شام را ترک کنیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد giggle

  1. noun, verb snickering laugh
    Synonyms: cackle, chortle, chuckle, guffaw, hee-haw, snicker, snigger, teehee, titter, twitter

ارجاع به لغت giggle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «giggle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/giggle

لغات نزدیک giggle

پیشنهاد بهبود معانی