Glum

ɡlʌm ɡlʌm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adjective
    افسرده، کدر، رنجیده، ملول، اوقات تلخ
    • - a glum countenance
    • - قیافه‌ای درهم
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد glum

  1. adjective sullen
    Synonyms: blue, bummed out, dejected, depressed, dismal, dispirited, down, gloomy, low, melancholy, morose, sad, sulky

ارجاع به لغت glum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «glum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/glum

لغات نزدیک glum

پیشنهاد بهبود معانی