Hard-boiled

    hɑːrdˈboɪld hɑːdˈboɪld
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    • adjective
      سخت جوشیده، (درمورد تخم‌مرغ) زیاد سفت‌شده، سفت، سفت پز، پرتعصب، سرسخت و خشن
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد hard-boiled

    1. adjective tough
      Synonyms: callous, firm, hard as nails, hard-line, hard-nosed, hard-shelled, headstrong, inflexible, obdurate, obstinate, rough, stern, strict, unbending, unfeeling

    ارجاع به لغت hard-boiled

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hard-boiled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/hard-boiled

    لغات نزدیک hard-boiled

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری