Innovator

ˈɪnəveɪt̬ər ˈɪnəveɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    innovators

معنی

  • noun
    نوآور، مبتکر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد innovator

  1. noun inventor
    Synonyms: avant-garde, creator, discoverer, groundbreaker, pioneer, trailblazer, trendsetter, vanguard

ارجاع به لغت innovator

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «innovator» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/innovator

لغات نزدیک innovator

پیشنهاد بهبود معانی