Insistence

ɪnˈsɪstns ɪnˈsɪstns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    ( insistency ) اصرار، پافشاری
    • - his insistence on going
    • - اصرار او به رفتن
    • - Our insistence paid off.
    • - پافشاری ما به نتیجه رسید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد insistence

  1. noun demand
    Synonyms: perseverance, importunity, emphasis, persistence, urging

لغات هم‌خانواده insistence

ارجاع به لغت insistence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «insistence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/insistence

لغات نزدیک insistence

پیشنهاد بهبود معانی