Intricacy

ˈɪntrɪkəsi ˈɪntrɪkəsi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    پیچیدگی، بغرنجی، تودرتویی، ریزه‌کاری
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد intricacy

  1. noun complication
    Synonyms: elaborateness, complexity, confusion, difficulty

ارجاع به لغت intricacy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intricacy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intricacy

لغات نزدیک intricacy

پیشنهاد بهبود معانی