Lawsuit

ˈlɒːsuːt ˈlɔːsuːt / / -sjuːt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    lawsuits

معنی

  • noun countable C2
    مرافعه، دعوی، دادخواهی، طرح دعوی در دادگاه
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lawsuit

  1. noun case brought to court
    Synonyms: accusation, action, argument, arraignment, assumpsit, bill, cause, claim, contest, dispute, impeachment, indictment, litigation, presentment, proceedings, prosecution, replevin, suit, trial

ارجاع به لغت lawsuit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lawsuit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lawsuit

لغات نزدیک lawsuit

پیشنهاد بهبود معانی