Lob

lɑːb lɒb
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • noun adverb
    گوشت یا پوست آویخته، غبغب، چاق‌وچله، چاق، گوشتالو، آدم خپله و سنگین، چیزی را سنگین به زمین زدن، باتنبلی و سنگینی حرکت کردن، خم شدن، به‌آهستگی پرتاب کردن
    • - They were lobbing hand grenades at us from the other side of the rock.
    • - آن‌ها از آن‌ طرف صخره نارنجک به‌‌سوی ما به هوا می‌فرستادند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد lob

  1. verb toss
    Synonyms: chuck, flip, hurl, launch, loft, pitch, project, propel

ارجاع به لغت lob

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lob» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lob

لغات نزدیک lob

پیشنهاد بهبود معانی