Luminary

ˈluːməneri ˈluːmənri
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    luminaries

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable formal
    شخصیت برجسته، عضو تاثیرگذار، فردی مشهور
    • - She was hailed as a luminary in the field of astrophysics for her groundbreaking research.
    • - او به‌خاطر تحقیقات پیشگامانه‌اش به‌عنوان فردی برجسته در زمینه‌ی اخترفیزیک مورد تحسین قرار گرفت.
    • - Aspiring artists often look up to renowned painters and sculptors as their artistic luminaries.
    • - هنرمندان مشتاق اغلب به نقاشان و مجسمه‌سازان مشهور به‌عنوان مشاهیر هنری خود نگاه می‌کنند.
  • noun countable
    جسم روشن، جرم آسمانی، جرم نورافکن آسمانی، آدم نورانی، پرفروغ، شخصیت تابناک، چهره‌ی درخشان
    • - The star-filled sky was illuminated by several celestial luminaries.
    • - آسمان پرستاره توسط چندین جرم نورافکن آسمانی روشن شد.
    • - a gathering of luminaries in the field of physics
    • - گردهمایی (همایش) چهره‌های درخشان در رشته‌ی فیزیک
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد luminary

  1. noun very important person
    Synonyms: big name, celeb, celebrity, dignitary, eminence, leader, lion, name, notability, notable, personage, personality, somebody, star, superstar, VIP, worthy

ارجاع به لغت luminary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «luminary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/luminary

لغات نزدیک luminary

پیشنهاد بهبود معانی