Make Love

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • collocation
    1- جماع کردن، هم‌خوابی کردن 2- ماچ و بوسه کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد make love

  1. verb have sex
    Synonyms: be intimate, breed, copulate, fool around, fornicate, fuck, go all the way, go to bed with, have sexual intercourse, have sexual relations, lay, make out, mate, procreate, screw, sleep together

ارجاع به لغت make love

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «make love» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/make-love

لغات نزدیک make love

پیشنهاد بهبود معانی