Medicated

ˈmedɪkeɪtɪd ˈmedɪkeɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    medicates
  • وجه وصفی حال:

    medicating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    (حاوی ماده‌ای برای پیشگیری یا درمان عفونت‌های پوست یا مو) دارویی، دارای دارو، درمانی
    • - medicated creams
    • - کرم‌های دارویی
    • - medicated lotion
    • - لوسیونِ درمانی
  • adjective
    کسی که به او دارو داده شده است، تحت درمان دارویی
    • - All the patients are heavily medicated.
    • - همه‌ی بیماران به‌طور کامل تحت درمان دارویی هستند.
    • - Among the medicated patients, five of them were taking antidepressants and eight were taking antipsychotics.
    • - از میان بیماران تحتِ درمان دارویی، پنج نفر داروهای ضد افسردگی و هشت نفر داروهای ضد روان‌پریشی مصرف می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد medicated

  1. verb To administer or add a drug to
    Synonyms: physicked, narcotized, drugged, dosed

لغات هم‌خانواده medicated

ارجاع به لغت medicated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «medicated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/medicated

لغات نزدیک medicated

پیشنهاد بهبود معانی