Mere

mɪr mɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت عالی:

    merest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B2
    صرف، محض، خالی، تنها، انحصاری، فقط
    • - mere will
    • - اراده‌ی صرف
    • - mere excuse
    • - بهانه‌ی محض
    • - mere genius
    • - نبوغ محض
  • noun countable
    انگلیسی بریتانیایی دریاچه، آب راکد، برکه، استخر، مرداب
    • - He is a mere servant.
    • - او یک نوکر بیش نیست.
    • - The mere was surrounded by tall pine trees.
    • - برکه توسط درختان بلند کاج محصور شده بود.
    • - The children enjoyed swimming in the mere.
    • - کودکان از شنا در دریاچه لذت بردند.
    • - The merest mention of her husband's name upset her.
    • - کمترین اشاره به نام شوهرش او را ناراحت می‌کرد.
    • - The mere thought of his death makes me tremble.
    • - حتی فکر مرگ او هم مرا به لرزه در می‌آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mere

  1. adjective nothing more; absolute
    Synonyms: bald, bare, blunt, common, complete, entire, insignificant, little, minor, plain, poor, pure, pure and simple, sheer, simple, small, stark, unadorned, unadulterated, unmitigated, unmixed, utter, very

Collocations

  • the merest

    کم‌ترین، کوچک‌ترین

ارجاع به لغت mere

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mere» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mere

لغات نزدیک mere

پیشنهاد بهبود معانی