Middle-aged

ˌmɪdəlˈeɪdʒd ˌmɪdəlˈeɪdʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more middle-aged
  • صفت عالی:

    most middle-aged

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective B1
    میانسال (مربوط به شخصی که در دوره‌ی ۴۵ تا ۶۴ سالگی زندگی‌اش است)
    • - The middle-aged man walked slowly down the street.
    • - مرد میانسال به‌آرامی در خیابان قدم می‌زد.
    • - The middle-aged couple sat together on the park bench, enjoying the sunset.
    • - زوج میانسال روی نیمکت پارک نشسته بودند و از غروب خورشید لذت می‌بردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد middle-aged

  1. adjective Adult
    Synonyms: adult, in one's prime, matronly, mid-life

ارجاع به لغت middle-aged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «middle-aged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/middle-aged

لغات نزدیک middle-aged

پیشنهاد بهبود معانی