Middle-sized

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • adjective
      دارای اندازه‌ی متوسط، متوسط
      • - He chose a middle-sized suitcase for his trip.
      • - او یک چمدان سایز متوسط را برای سفر خود انتخاب کرد.
      • - The middle-sized car was just right for their family of four.
      • - این ماشین سایز متوسط برای خانواده‌ی چهارنفره‌ی آن‌ها مناسب بود.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد middle-sized

    1. adjective
      Synonyms: fair-sized, moderate-sized, average, normal, ordinary, so-so, indifferent, in-between, fair-to-middling

    ارجاع به لغت middle-sized

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «middle-sized» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/middle-sized

    لغات نزدیک middle-sized

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری