Niche

nɪtʃ / / niːʃ niːʃ / / nɪtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    niches

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun countable C1
    طاقچه، تورفتگی دیوار، فرورفتگی دیوار
    • - Each niche contained a statue.
    • - در هر طاقچه یک مجسمه قرار داشت.
    • - The interior designer suggested creating a niche in the wall to showcase the artwork.
    • - طراح داخلی پیشنهاد کرد برای جلوه دادن به اثر هنری یک طاقچه در دیوار ساخته شود.
  • noun countable
    موقعیت خوب، وضع خوشایند، جایگاه مناسب و سزاوار
    • - He soon found his own literary niche.
    • - او خیلی زود به مقام ادبی سزاوار خود دست یافت.
    • - She finally found her niche in human resource management.
    • - او بالاخره جایگاه مناسب خود را در مدیریت منابع انسانی پیدا کرد.
  • noun countable
    کسب‌وکار گوشه‌ی بازار، بخش کوچکی از بازار
    • - The company found a profitable niche in the organic food market.
    • - شرکت گوشه‌ی سودآوری از بازار غذای ارگانیک را پیدا کرد.
    • - The company's strategy was to target the niche of luxury skincare consumers.
    • - استراتژی شرکت هدف‌گیری گوشه‌ی بازار مصرف‌کنندگان محصولات مراقبت پوستی لوکس بود.
  • noun countable
    زیست‌شناسی نقش هر سازواره در محیط پیرامون یا زنجیره‌ی مواد غذایی
  • verb - transitive
    جا دادن، قرار دادن، گذاشتن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد niche

  1. noun place all one’s own
    Synonyms: alcove, byplace, calling, compartment, corner, cranny, cubbyhole, hole, hollow, indentation, nook, opening, pigeonhole, position, recess, slot, vocation

ارجاع به لغت niche

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «niche» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/niche

لغات نزدیک niche

پیشنهاد بهبود معانی