Now And Then

    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    • idiom B2
      گاهی، گهگاه، گاه‌وبیگاه، برخی اوقات
      • - now and then we go off to the country
      • - گاهی می‌ریم روستا.
      • - I still see her every now and then.
      • - هنوزم گاهی می‌بینمش.
    پیشنهاد بهبود معانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    مترادف و متضاد now and then

    1. adverb once in a while
      Synonyms: at intervals, at times, every now and then, every once in a while, every so often, from time to time, hardly, infrequently, intermittently, irregularly, not often, now and again, occasionally, off and on, on occasion, once and again, once in a blue moon, once in a while, once or twice, periodically, sometimes, sporadically

    Phrasal verbs

    ارجاع به لغت now and then

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «now and then» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/now-and-then-now-and-again

    لغات نزدیک now and then

    پیشنهاد بهبود معانی
    دریافت فست دیکشنری از طریق اپ‌استور دانلود مستقیم فست دیکشنری