Nucleate

American: ˈnuːkliːɪt British: ˈnjuːklɪeɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective adverb
    به‌شکل هسته شدن، تشکیل هسته دادن، جمع شدن، هسته‌دار، دارای هسته
    • - nucleate cells
    • - یاخته‌های هسته‌دار
    • - Those factories are compactly nucleated.
    • - آن کارخانه‌ها (تنگ هم) در یک جا متمرکز شده‌اند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد nucleate

  1. adjective Having a nucleus or occurring in the nucleus
    Synonyms: nucleated

ارجاع به لغت nucleate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «nucleate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/nucleate

لغات نزدیک nucleate

پیشنهاد بهبود معانی